بقیه را شما ادامه بدین؟؟؟؟؟؟


نیا باران زمین جای قشنگی نیست

من از جنس زمینم خوب میدانم

که دریا جد تو در یک تبانی ماهی بیچاره را در دام ماهیگیر می راند

من از جنس زمینم خوب میدانم

که گل در عقد زنبور است

یک طرف سودای بلبل یک طرف بال و پر پروانه را هم دوست می دارد

من از جنس زمینم خوب میدانم

که ای باران پشیمان می شوی از آمدن "برگرد"!

در ناودان ها گیر خواهی کرد

پس آنگه آرزوی خورشید خواهی داشت

من از جنس زمینم خوب میدانم

که این جا جمعه بازار است

و دیدم عشق را در بسته های زرد کوچک نسیه می دادند

در این جا قدر مردم را به زر اندازه می گیرند

در این جا شعر حافظ را به فال کولیان در به در اندازه می گیرند

نیا باران...

نیا باران...

یادم میاد بچه که بودیم میخوندیم

 باز باران با ترانه

با گهرهای فراوان میزند بر بام خانه

یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین

خوب و شیرین تو جنگلهای گیلان کودکی 10بودم

 

اما اکنون کودکی 20 ساله هستم میخوام از زبان خودم ادامه شعر رو بگم

باز باران

بی بهانه

با بی میلی فراوان

میزند بر سر کله ام

یادم آرد روز باران

جهش روزهای دیرین

 تلخ و شیرین

تو دانشگاه گیلان

دانشجویی بدبخت بودم

اندکیمایه در حساب داشتم

 پولهایم کفاف نفس کشیدن می داد

زندگی می گشت هم چنین

 می پریدم از این ترم به آن ترم

بی خبر از دغدغه های درونی

خبر آمد خبری در راه است

تحریم های جدی در راه است

یارانه ها و گرانی در راه است

ای عجب فال دگرگون شد

اختر اقبال سرگون شد

دوش بابا نان می داد

آب می داد

امروز دیدم همان بابا جان می داد

از برای تکه ای نان

خدا بهش امان می داد

ای عجب صبر که این داشت

من که خود صبر نداشتم

کنون خود را می بینم که دایم در رژیمم

نان نمیخورم چاق میشم

آب نمیخورم میگن آب معدنی یه جوریه

برنج نمیخورم سیرم

ای عجب نمی دانند که از فرط بی غذایی

یکی از این روزها میمیرم

تو خونه نیستم

 که بابا یه تکه نون از مش رجب قرض بگیره

مامانم سهم خودشو بده بگه اشتها ندارم

اینجامدار صفر مرزی است

هم اتاقی از هم اتاقی خبر نداره..

.............

بقیه را شما ادامه بدین؟؟...............

..............

.............

..............

............

..........