صدایی که در کوچه ها می پیچید.......
صدای نوحه مسجد همه جا پیچیده از طرفی اذان داره نزدیک میشه و آسمان رو به سیاهی میره. کوچه خیلی شلوغه یکی این طرف میره یکی طرف دیگه. مادر همراه دخترش اش که هر دو چادر سفید پوشیده اند آش نذری رو در به در می دن ... یکی از بچه ها کنار دوستاش نشسته و راجع به هیئت صحبت می کنه ..... و اما یکی به این حال و هوای روحانی نگاه می کنه و عطر امام زمان (عج) را از کوچه احساس میکنه ............ولی مادرش او را صدا می کند که بیا بریم مسجد نمازمونو اونجا بخونیم و...... دنیا رنگ دیگری پیدا میکنه ... ولی شب عاشورا شبی است که همگام با نوحه آسمانی به مصیبت امام حسین گریه می کنیم.. باشد که از یاران و دوستان آن معصوم باشیم |
عاشورا
سیرى در زندگى امام حسین علیه السلام درخت سبز
اندکى بعد از جنگ بدر در سال دوم هجرى مدینه الرسول (ص ) سر سبز به درختى شد که شاخسارهاى آن تا قیامت سر سبز و شاداب و پر ثمر خواهند بود. پیوند ازداوج على و فاطمه علیها السلام درخت تنومندى مى باشند که جهان هماره از میوه آن بهره ورى مى نماید. اولین میوه این پیوند در سال سوم هجرى به نام مجتبى حسن علیه السلام بر دامن فاطمه لبخند زد. و اینک در سال چهارم هجرى نوبت شکوفایى میوه دوم این درخت استوار است که حسین به دامن آرد که ریشه در ملکوت هستى دارد.ریشه هاى این درخت در جان جآنان مانند على و فاطمه رویانیده است .آنان که پاک ترین ها در حسب و نسب بودند. آنان که پاکى آنان پاکى فرا گیر است که خداى سبحان تایید نموده است . پیشینه ولادت حسین همانند حسن پاک ترین نسب و شفاف ترین شجره دنیاى بشر است . نسلى شفاف و پاکتر از نسل خاندان عترت که سلاله النبین مى باشد کجا مى توان سراغ گرفت؟ که حسین نیز از این سلسله پاک و افتخار آمیز است .
پیش از ولادتش از این فضایل بهره مى جوید که آنان در فرآیندهاى گوناگون زندگى پاکترین بودند از لحاظ اندیشه و رفتار و سخن و گفتار و غذا و مسکن و پوشاک ... پاک ترین هاى این سویى و بهره ور از میوه هاى بهشتى و ملکوتى آن سویى ، که اینان همانند پدر و مادر خویش عصاره میوه هاى بهشتى اند. اینان نیز در آن هنگامى که زمینه وجودشان فراهم مى شد از میوه هاى بهشتى بهره مى جستند. رسول الله (ص ) هنگام عروج به معراج بوى خوش درختى از درخت هاى وى را شگفت زده مى کند. از جبرئیل مى پرسد این چه نوع درختى است ، جبرئیل پاسخ مى دهد این دو درخت یکى حسن دیگرى حسین نام دارد که حضرت بعد از بهره ورى از بوى آنها به زمین فرود مى آید، عصاره آن درختان از طریق خدیجه به فاطمه ، آنگاه به صورت دو فرزند (حسن و حسین ) پدیدار مى شوند، که حضرت هر گاه مشتاق بوى آن دو درخت مى شد حسن و حسین را مى بویید: کلما اشتاق الى الشجرتین یشم الحسن و الحسین . این درخت طبیه است که جهانى را هر لحظه از میوه هاى خودش بهره مند مى سازد. کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فى السماء توتى اکلها کل حین |
حماسه عاشورا
مسابقه خوشنویسی روزى امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در حال خوشنویسى بودند که درصدد انتخاب خط برتر بر آمدند؛ از اینرو نزد مادر بزرگوارشان آمدند و لیکن از آنجا که فاطمه زهراء علیها السلام نخواست یکى از ایشان دل آزرده شود، هر دو را نزد پدر ارجمندشان فرستاد و وقتى نزد امام على علیه السلام آمدند. حضرت على علیه السلام نیز به همان جهت ایشان را نزد رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرستاد و پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:داورى با حضرت جبرئیل علیه السلام خواهد بود.حضرت جبرئیل علیه السلام آنرا به اسرافیل علیه السلام واگذار کرد و او از پروردگار متعال خواست تا بین آندو داورى فرماید ولیکن حضرت حق متعال ، آنرا به عهده فاطمه زهراء علیها السلام نهاد و حضرت زهراء علیها السلام به دو ریحانه اش فرمود:دانه هاى این گردنبند را بین شما پخش مى کنم ؛ هر کدام از شما دانه هاى بیشترى را جمع آورى کند، خط او زیباتر است .در اینجا خداوند متعال جهت تکریم و تعظیم حسنین علیهما السلام به جبرئیل دستور داد تا دانه ها را بطور مساوى بین آن دو تقسیم کند |
در چشم انداز سرخ و خط خونین شهادت ، محرم جلوه اى دیگر دارد و جلائى نو!61سال از هجرت پیامبر(ص ) مى گذرد، و اینک حسین (ص (، هم او که در مهبط وحى جبرائیل و در دامن پاک پیامبر، پرورش یافته است ، پرچم امامت را در راستاى رسالت ابراهیم خلیل الله علیه السلام و محمد رسول الله (ص ) بر دوش گرفته است تا کاروان بشریت را تا دروازه هاى نور، راه بنماید و کشتى نجات انسان را در شط سرخ شهادت ، به پیش راند.خورشید آمده است تا سر انجام نبرد را در سینه بنگارد و بر گوشهاى همه آیندگان تاریخ قصه را باز گوید.و حسین (ص ) زره
به تن کرده است ! تنها با 72 تن یار در برابر انبوه سپاه کفار!خاک کربلا، به انتظار که رزمیدن رزمگران جبهه حق و یزیدیان شب زده را به تماشا بنشیند.و عاقبت ، انتظار به پایان مى رسد و رزم آغاز مى شود، حسینیان را شور و ولوله مى افتد که به زودى در بسترى سرخ ، پیامبر را بر بالین خویش مى بینند و بهشتیان جنت خداى را دیدار مى کنند.و در دیگر سوى ، خفا شان شب را هراس مى افتد که بزودى سپیده نور، قلب سیاهى را مى شکافد و پایان هستى شب را اعلام مى کند.حسینیان ، حق حق گویان بر سپاه کفر مى تازند و با نداى تکبیر، بر جنگل انبوه سپاه خصم یورش مى برند، تا با آتشفشان خونها شان در خیمه هاى شرک و کفر یزیدى ، آتش به پا کنند و در دامن شب ، شرر افکند.اینان قامت کشیده اند تا رسم جانبازى و ایثار و شهادت در راه عقیده را براى همه تاریخ به نمایش گذارند و پیکرهاى خونین شان را سند رسوائى باطل و باطل گویان تاریخ قرار دهند.ظهر عاشورا است و اوج داغى صحراى تفتیده کربلا و خورشید مى گردید بر تن هاى فتاده بر خاک ، بر تربت خون گرفته زا جساد بى کفن .بر پیکره هاى پاره پاره و بى سرو بى دست منادیان توحید،
و حسین نظاره مى کند، شکوه حادثه را، عمق قساوت قابیلیان و اوج ایثار یاران را و دانه هاى اشک ، بر گونه هاى ملتهبش در آبشار نور خورشید چون در مى درخشید.او آمد و زمین و آسمان را آشتى دیرینه داد. کعبه را جلاى پاک حقانیت حق ، و مکه را جایگاه شاهدان حق پرست ، بردگان را آزاد ساخت و تنها بنده خاص خدا نامید شان . بندگان زور را رها کرد و بندگان زر را مخلص ساخت و ره گم کردگآن را چراغ هدایت گشت و ره یافتگان را هادى حق .او آمد تا با زندگى سراسر مبارزه خویش ، با دعوت خود به ما درس ایمان و جهاد دهد و با زندگى جانگذار خویش بما یاد داد که در راه برانداختن ظلم و ظالم رودخانه هایمان را غرق خون سازیم و از خون وضو بگیریم و تنهایمان را سنگر سازیم ، ولى ظلم را نپذیریم و با دستان خون آلوده خویش ، پرچم حق را بر فراز بلندترین قله هاى استقامت و پایدارى استوار سازیم .بما اموخت که اى انسان آزاده ، آنجا که نمیتوانى سر بلند زیست کنى ، سر بلند بمیر. آنجا که طپش توانستن در تو خاموش شد، سرود بایستن سرکن و آنجا که رنگ رخسارت از شدت ظلم و جهلها به زردى گرائیده از خون وضو بسازد و بر سجاده گلگونت سربنه .آرى آرى او آمد، نامش محمد بود و کنیه اش ابوالقاسم .
او جلوه اى از نور حق بود، از تبار هابیل و از نسل ابراهیم علیه السلام
او خاتم النبیین ، وارث المرسلین ، محبوب العامین ، رسول گرامى خدا حضرت محمد ابن عبد الله علیه السلام بود.
قرآن سرچشمه هدایت است قرآن نور دل است
روزها ،مناسبتها ........خاطرات فراموش نشدنی
4دى
میلاد حضرت مسیح علیه السلام
حضرت مسیح از انبیاء بزرگ الهى است که تولدش تواءم با معجزه بود چرا که بدون داشتن پدر از حضرت مریم متولد شد، آن حضرت در بین تمامى پیروان ادیان ، بویژه مسلمانان احترام خاصى دارد. در قرآن نامش با عظمت یاد شده و روح خدا، عیسى و مسیح خوانده شده است . تکلم در گهواره ، زنده کردن مردگان و شفاى بیماران صعب العلاج از جمله معجزات آن حضرت بود. وقتى هم که یهود آهنگ جانش کردند، به امر خدا، عروج کرد تا پس از ظهور حضرت مهدى از یاران آن حضرت باشد.
عیسى مسیح همه چیزش معجزه بود، معجزه بود که از مادر باکره متولد شد.معجزه بود که در مهد سخن گفت .معجزه بود که براى بشر صلح و صفا و روحانیت آورد.
درخت کریسمس مال ایرانیها یا مسیحیان بله درست فهمیدید تعجب آوره نه !ایرانیان عهد باستان خصوصاً مهر پرستان در شب یلدا درخت سرو را با نوارهای طلایی یا نوار نقره ای رنگ تزیین میکردند که به آن درخت یلدا میگفتند اما بعداً اروپاییان مسیحی تقلید کردند و درخت کاج را آراستند اما در ایران بعد از یورش اعراب این رسم نیز از بین رفت اما در مسیحیان این به قوت خود مانده است و نماد آن نسل به نسل و سینه به سینه به امروز رسیده است . البته راجع به این موضوع دکتر کزازی سخنانی را بیان کرد که موجب تعلیق تدریس آن در اروپا شد ومشکلاتی برای خودش به وجود آوردند اما گویا حاصل این گفتار فیلم 300 است که ایرانیان را انسانهایی وحشی معرفی کرده است در حالی که پادشاهان ایرانی خصوصاً در دوره هخامنشی هر کدام چنان که در سنگ نبشته ها باقی دمانده و دارای تصویر است خود نمایانگر اصالت ایرانی است که با پوششی کامل بوده اند. |
7 دى
روز سوادآموزى
چنانکه همه می دانند یکی از آثار مخرب وجود بیگانگان برای وابستگی ملل به آنها یا دست نشانده های خود در ایران بعد از نفت مبارزه با سواد بود.
ولی بعد از انقلاب در هفتم دى ماه 1358،امام خمینى براى ریشه کنى بلاى خانمان سوز جهل از جامعه اسلامى ، فرمان تشکیل نهضت سواد آموزى را صادر کرد تا بیسوادى با عزمى ملى از دامان نظام مقدس جمهورى اسلامى پاک شود. از آن پس ، این روز به روز سواد آموزى نامگذارى شد.
19 دى
قیام 19 دى قم
در 17 دیماه 1356 در روزنامه اطلاعات مقاله اى در توهین به امام خمینى چاپ شد. روز 18 دیماه مدرسین حوزه دروس خود را تعطیل کرده و طلاب به طور دسته جمعى به بیت علما رفته و نسبت به این هتک حرمت اعتراض مى کنند. با پیوستن مردم به طلاب در روز 19 دیماه 56 در میدان شهدا مزدوران رژیم آنان را به گلوله مى بندند. بدین صورت اولین تظاهرات مردمى پس از 15 خرداد 42 به خاک و خون کشیده مى شود اما گرامیداشت چهلم این شهدا شعله انقلاب را در شهرهاى دیگر بر مى افروزد.
26دى
فرار شاه خائن
با گسترش اعتراضات مردمى و اثبات ناکار آمدى حکومت نظامى و سست شدن پایه هاى سلطنت شاهنشاهى ، در 26 دیماه 1357 محمد رضا پهلوى و همسرش پس از سالها ظلم و جنایت در حق مردم مسمان ایران ، به طور غیر رسمى از تهران به مقصد آسوان مصر خارج شدند،فرار شاه جشن و سرور بزرگى را براى ملت ایران در پى داشت و کمتر از یک ماه پس از آن ، رژیم شاهنشاهى در ایران سقوط کرد.
12 بهمن
ورود حضرت امام به میهن اسلامى
با گسترش قیام مردمى ، امام در پیامى عزم خود را مبنى بر بازگشت به ایران اعلام کرد.اما بختیار نخست وزیر وقت در مخالفت با این تصمیم ، فرودگاههاى کشور را بست سرانجام اعتراضات مردم و تحصن علما در مسجد دانشگاه تهران سبب شد تا فرودگاه مهرآباد بر روى امام باز شود و روز 12 بهمن 1357 با ورود امام به آغوش پر مهر ملت ، پرشکوه ترین استقبال تاریخ از معظم له صورت گرفت .
22-12بهمن
دهه فجر
12 تا 22 بهمن 1357 دهه فجر انقلاب اسلامى و روزهاى سرنوشت ساز ملت به پاخاسته ایران است .بازگشت افتخارآمیز امام امت قدس سره به ایران اسلامى و اعلام تشکیل دولت موقت ، پیوستن بسیارى از ارتشیان به انقلاب و بیعت نیروى هوایى با امام بزرگوار و شکست حکومت نظامى با حضور شکوهمند مردم در صحنه به فرمان امام خمینى قدس سره ، فتح مراکز مهمى همچون صدا و سیما و پادگانهاى نظامى و سرانجام پیروزى انقلاب اسلامى را در پى داشت .
20 بهمن
عملیات فتح فاو
عملیات ظفرمند والفجر 8 در شامگاه 20 بهمن 1364 با رمز مقدس یا فاطمه الزهرا در ساحل اروند رود، شروع شد و پس از 75 شبانه روز درگیرى که در طول جنگ بى سابقه بود، منطقه فاو به تصرف کامل سپاه اسلام درآمد. در این عملیات 50 هزار نفر از نیروى دشمن کشته و زخمى ، 30 هزار نفر اسیر و 80 کیلومتر مربع از زمینهاى دشمن به تصرف رزمندگان درآمد. انهدام 600 تانک ، 500 خودرو، 150 توپ 45 هواپیما، 10 هلى کوپتر و 3 ناوچه دشمن از نتایج دیگر این عملیات بود.
# مسؤ ولین و فرماندهان ارتش و سپاه و بسیج با استفاده از امکانات مادى و معنوى خود، با تزلزل سخت و عمیق حاکم بر پیکر پوسیده عراق در جبهه هاى جنگ خصوصا در نبرد قهرمانانه فاو به نبرد بى امان خود و مقاومت تا سقوط صدامیان ادامه دهند و با وحدت و انسجام کامل در صفوفى به هم پیوسته امان را از آنان سلب نمایند.اما م در این باره فرموده اند : من با کمال تواضع ، از این مدافعان پیروز مى خواهم که هیچ گاه از نصرت حق و توکل بر خداى بزرگ غافل نباشند.
22 بهمن
پیروزى انقلاب اسلامى
در 21 بهمن پس از اعلام حکومت نظامى در تهران ، امام به مردم دستور دادند تابه خیابانها بریزند و به حکومت نظامى بى اعتنا باشند. مردم نیز به مراکز دولتى و پادگانها یورش بردند و به تدریج آنها را فتح کرده و در روز 22 بهمن 1357 کنترل امور را بدست گرفته و سلطنت 50 ساله پهلوى و 2500 ساله شاهنشاهى را منقرض کردند.
انقلاب یک جریان احیاگری است اگر در تاریخ همه کشورها نگاه کنیم بیشتر کشورها برای رهایی از دست حکومت استبدادی همواره دست به شورش می زدند اما این شورش یک فرقی با انقلاب دارد و آن این است که انقلاب نوعی خواستار متحول شدن است به گونه ای که گذشته خود و همچنین نقاط مثبت آن را باز یابی کنیم در عین حال از نقاط مثبت سایر کشورها مثلاً غرب استفاده کنیم البته این متحول شدن خود باید به طور آگاهانه باشد ولی شورش بدین معنی است در هنگام ظلم وستم و یا تغییر اداره سرزمینی شکل میگیرد وانقلاب اسلامی نیز خود نوعی انقلاب است که شیوه تقلید و یا متحول شدن بر اساس اسلام باشد . چنانکه نسلهای پیش از ما پیش از انقلاب با پدیده مبارزه با حجاب برخوردار بودند که بعد از انقلاب یک احیاگری کلی در آن مورد به اجرا درآمد. |
امپراتورى هخامنشیان
از پارسیان اول بار در قرن نهم ق .م . و در منابع آشورى یاد شده است . در اواخر قرن هشتم ق .م پارسیان حکومت خود را در پارسوماش پایه گذارى و کمى بعد شروع به نفوذ خاک و حکومت عیلام نمودند. چنین به نظر مى رسد که پارسیان در ابتدا اتحادى قبیله اى تشکیل داده بودند که در راس آن امیرى از خاندان هخامنشى قرار داشته است .بنا بر نوشته ى گریشمن قبایل اولیه پارس در محدوده کوهستان بختیارى ، در چهل کیلومترى شوشتر سکونت داشته اند. کوروش دوم ، اولین امپراتور هخامنشى - در منشور خود (در بابل ) خود را فرزند کمبوجیه ، نوه کوروش و نواده چپش پیش ، فرمانرواى انزان معرفى مى کند. کوروش اول معاصر با آشور بانیپال پادشاه آشور بود و در حدود 670 ق .م . بر قبایل پارسى فرمانروایى مى کرد. چپش پیش ، کوروش اول ، کمبوجیه اول و هم چنین کوروش دوم ، در آغاز فرمانروایى خود در سرزمین عیلامى انزان و پارس حکومت داشته اند و پس از گشودن انزان خود را شاه انزان نامیدند.گریشمن در مورد حکومت پارسیان مى نویسد: آنان تازه از حالت نیمه چادرنشینى درآمده و به قومى نیمه خانه نشین تبدیل شده بودند. الفباى آنان با علائم میخى نوشته شده که معرف پیشرفت آنان در خط علامتى است . از مجموعه مدارک موجود مربوط به دین ایرانیان ، چنین مى توان نتیجه گرفت که اقوام آریایى پیش از استقرار در سرزمین ایران ، براى برخى از مظاهر طبیعت ، مانند ماه و خورشید و باران ، احترامى ویژه قایل بوده اند. چنین به نظر مى رسد که اقوام آریایى نیز همانند بسیارى از اقوام قدیمى دیگر، مانند مصریان و بابلیان ، احترامى خاص نسبت به خورشید داشته اند. در عین حال ، آریاییان سنت قدیمى احترام به آتش و کوشش در جهت نگهدارى آن را که ناشى از نیاز طبیعى اقوام بدوى به آتش بوده است ، براى خود هم چنان حفظ کرده بودند از سوى دیگر، به نظر مى آید که در اوایل عهد هخامنشیان ، آئین زرتشت نفوذ زیادى در ایران نداشته است در این دوران خانواده بر بنیان پدرسالارى استوار بود، در عین حال زنان نیز از حقوق اجتماعى قابل توجهى برخوردار بوده اند. آنان حق رفت و آمد آزاد داشتند و مى توانستند املاک و اموالشان را با اراده و میل خود واگذار نمایند. ظاهرا با تشکیل حکومت مرکزى به ویژه از زمان داریوش اول موقعیت زنان در ایران تنزل نمود و به قصد محدود نمودن قدرت زنان ، براى زنان خانواده هاى ثروتمند، محدودیت هایى قائل شدند. به هر حال در جامعه ایران باستان و در نزد طوایف آریایى هیچ گاه تساوى بین زن و مرد وجود نداشته است . در حالى که مردان آریایى قادر به انتخاب زنان متعدد بوده و حتى مى توانستند براى خود حرمسرا تشکیل دهند، نسبت به وفادارى زن به شوهر قوانینى سخت وضع گردیده بود.
امپراطوری هخامنشیان آنقدر بزرگ و باشکوه بود که اسکندر همواره آرزو داشت آن سرزمین را به تصرف خود در آورد. ولی با حمله اسکندر به ایران این سلسله از میان برداشته شد و یادگار آن سلسله یا همان پرسپولیس را نیز به آتش کشیدند.
سرداری که هیچ گاه فراموش نمی شود سلطان محمد خوارزمشاه پس از پدرش به رغم اختلافاتی که میان او و برادرانش بود به حکومت رسید اما حکومتی که هیچ کسی از سلطان بودنش رضایت کافی نداشت. به دنبال واقعه اترار که با مداخله مادر سلطان موجب بروز خشم چنگیز خان و در نتیجه حمله او شد سلطان محمد شاه با سپاهش از یورش چنگیزخان جلوگیری کرد ولی نتوانستند جلوی آنها را سد کنند در پی همین واقعه بود که سلطان فرزندان را در آب انداخت و به دنبال آن زنان نیز خود را به آب انداختند اما شجاعت این سردار دلاور قابل ستایش است زمانی که رود سند عبور کرد بطوری که چنگیز رو به فرزندانش گفت که فرزند چنین باید باشد. مهدی حمیدی در اشعار زیبایی خود این واقعه را به نظم کشیده است که پاره ای از آن را بیان میکنیم
در امواج سند
به مغرب سینه مالان قرص خورشید
نهان می گشت پشت کوهساران
فرو می ریخت گرد زعفران رنگ
به روی نیزه ها و نیزه داران
شبی آمد که می باید فدا کرد
به راه مملکت فرزند وزن را
به پیش دشمن ایستاد و جنگید
رهاند از بند اهریمن وطن را
چو بگذشت از آن جنگ دشوار
از آن دریای بی پایاب آسان
به فرزندان و یاران گفت چنگیز
که گر فرزند باید ،باید بدین سان
به پاس هر وجب خاکی از این ملک
چه بسیار است ، آن سرها که رفته
ز مستی سر هر قطعه زین خاک
خدا داند چه افسر ها که رفته
مشاهیر
خواجه نصیر الدین مشهور به محقق طوسی؛ حکیم و دانشمند بزرگ جهان در سال ۵۹۷ هجری در شهر طوس دیده به جهان گشود. این محقق گرانقدر جهان تشیع؛ در زمان هلاکوخان به وزارت رسید و در همان رصدخانه مراغه را با بیش از ۱۲ دستگاه و ابزار نجومی جدید؛ با ابتکار خود ساخت که از شاهکارهای مراکز علمی جهان در قرون وسطی بود. بعدها تیکوبراهه منجم هلندی با تقلید از او رصدخانه اوزانین برگ را برپا نمود.
خواجه حدود ۸۰ کتاب و رساله در ریاضیات؛ نجوم؛ فلسفه؛ تفسیر و مسایل اجتماعی نوشت و از کارهای معروف او در علوم؛ وضع مثلثات و قضایای هندسه کروی؛ تفهیم بی نهایت کوچک ها و تکمیل نظریه ارشمیدس است.
علامه حلی(شاگرد وی) از او به عنوان استاد بشریت یاد میکند- جورج ساتن وی را بزرگترین ریاضیدان اسلام به شمار می آورد و بروکلمن آلمانی می گوید وی از مشهورترین دانشمندان قرن هفتم و برترین مولفان این قرن به طور مطلق است. جامعه علمی جهان به پاس خدمات و تلاشهای این دانشمند بزرگ در علم ریاضی و نجوم نامش را بر کره ماه ثبت نمود.
این حکیم الهی سرانجام در سال ۶۷۲ هجری در شهر مقدس کاظمین در گذشت. بنابر وصیت خودش او را در پایین پای دو معصوم دفن کردند و برمزارش نوشتند : و کلبهم باسطٌ ذراعیه بالوصید
غلامرضا تختی در روز پنجم شهریور ماه ۱۳۰۹ در خانوادهای متوسط در محلهی خانی آباد تهران به دنیا آمد. " رجب خان" - پدر تختی - غیر از وی دو پسر و دو دختر دیگر نیز داشت که همهی آنها از غلامرضا بزرگتر بودند. " حاج قلی"، پدر بزرگ غلامرضا، فروشندهی خوار و بار و بنشن بود. از قول رجب خان، تعریف میکنند که حاج قلی در دکانش بر روی تخت بلندی مینشست و به همین سبب در میان اهالی خانی آباد به حاج قلی تختی شهرت یافته بود. همین نام بعدها به خانوادههای رجب خان منتقل شد و به " نام خانوادگی" تبدیل شد.
رجب خان با پولی که از ماترک پدرش به دست آورده بود، در محل سابق انبار راهآهن زمینی خریده و یک یخچال طبیعی احداث کرده بود واز همین راه مخارج زندگی خانوادهی پرجمعیت خود را تامین میکرد.
نخستین واقعهای که در کودکی غلامرضا روی داد و ضربهای بزرگ و فراموش نشدنی بر روح او وارد کرد، آن بود که مرحوم پدرش برای تامین معاش خانوادهی ناچارشد خانهی مسکونی خود را گرو بگذارد.
شادروان تختی به لحاظ مشکلات خانوادگی فقط ۹ سال در دبستان و دبیرستان منوچهری خانی آباد درس خواند و در سال ۱۳۲۹ به سبب علاقه به کشتی و ورزش باستانی به باشگاه پولاد رفت.
تختی در دوران زندگی ورزشی اش رکورد دار شرکت در المپیک ها و کسب بیشترین مدال از این آوردگاه بود. درچهار دوره المپیک حضور داشت و حاصل آن یک طلا، دو نقره و یک عنوان چهارم بود که در کشی ایران این امر اتفاق نادری است. جهان پهلوان علاوه بر قهرمانی، به لحاظ منش و رفتار انسانی و سجایای اخلاقی پسندیده و جوانمردی و نوع دوستی شهره خاص و عام بوده است.
او زندگی خود را وقف مردم کرده بود. شادروان تختی در ورزش باستانی و کشتی پهلوانی نیز دارای تبحر و مهارت بود، چنان که سه بار پهلوان ایران شد و هر بار کشتی گیران نامداری را مغلوب کرد.
وی چهار ماه پس از بازگشت از آخرین سفر خود(تولیدو،۱۹۶۶) در آبان ماه سال ۱۳۴۵ زندگی مشترک خود را با همسرش آغاز کرد؛ که حاصل آن تولد بابک در سال ۱۳۴۶ بود و سرانجام پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش خبر درگذشت جهان پهلوان همه را در اندوهی عظیم و بهتی شگفت انگیز فرو برد.
بازیهای المپیک:
پنجاه و دو هلسینکی :مدال نقره ۷۹ کیلو گرم
پنجاه و شش ملبورن: مدال طلا ۸۷ کیلو گرم
شست رم: مدال نقره ۸۷ کیلو گرم
شست و چهار توکیو: چهارم۹۷ کیلو گرمقهرمانی جهان:پنجاه و یک هلسینکی: مدال نقره ۷۹ کیلو گرم
پنجاه و چهار توکیو: نفر پنجم ۸۷ کیلو گرم
شست و یک یوکوهاما: مدال طلا ۸۷ کیلو گرم
شست و دو تولیدو: مدال نقره ۹۷ کیلو گرمبازیهای آسیایی:پنجاه هشت توکیو: مدال طلا ۸۷ کیلو گرم
جمع مدالهای غلامرضا تختی: هشت ، ۴ طلا، ۴ نقره
المپیک ۳ - جهانی ۴ - بازیهای آسیایی ۱
تختی اولین کشتی گیر ایرانی است که موفق شد در سه وزن مختلف صاحب مدال های جهانی و المپیک بشود: جهانی 51 و المپیک 52 (در 79 کیلوگرم)، المپیک 56، 60، جهانی تهران و یوکوهاما ( در 87 کیلو) و جهانی 62 تولیدو در 97 کیلو
مولوی : جلاالدین محمد در ششم ربیع الاول سال 604 ه.ق در پنجم جماتدی آلاخر در سال 672 ه.ق وفات یافت . از مولانا سروده ها ونوشته هایی به جا مانده است که جزو آثار ممتاز ادبیات عرفانی به شمار می آید . از آثار وی می توان به غزلیات ، دیوان شمس ، مجالس سبعه، فیه ما فیه ومکتوبات.
پزشکی
اهمیت کار غذا شناسان
ارزش بیشتر کار غذاشناسان را مى توان با یک مقایسه اجمالى غذا و دارو درک کرد.1- مداواى غذا شناس به وسیله گیاهان ، میوه ها، سبزیها، و غذاهاى متنوع است که معمولا در اختیار همگان قرار دارد.به خلاف داروهاى گوناگون که با در نظر گرفتن مقدمات تهیه و توزیع آن غالبا از دسترس عده اى از مردم به دور است .2- غذاهاى رنگارنگ یا میوه هاى شیرین و خوش مزه و یا سبزیهاى معطر، مطبوع طبع همه کس و غذاى طبیعى بشر است ولى داروها چنین نیستند مثلا تزریق یک آمپول علاوه بر ایجاد درد و ناراحتى و گاه سرگیجه و خفقان قلب براى بیمار ترس و تشویق را همراه دارد.3- از نظر اقتصادى ، مخارج نسخه یک پزشک قابل مقایسه با آنچه که یک غذاشناس دستور مى دهد نیست .4- دستورهاى غذا شناس عنوان پیش گیرى دارد یعنى نمى گذارد که میکروب در نهاد مریض نفوذ کند در صورتى که بیشتر داروها براى از بین بردن درد و مرض است و کمتر اتفاق مى افتد که داروهایى براى پیشگیرى داده مى شود.5- اغلب داروهاى پزشک ، مخدر و مسکن است ، براى اعصاب و قلب مریض مضر است در صورتیکه غذاها و میوه ها معمولا اثرات سوء و زیان بخش نخواهد داشت .
سیر به عنوان آنتى بیوتیک چه نقشى دارد
1. خوردن سیر خام باکترى هاى عفونى روده ها را مستقیما معدوم مى کند.2. سیر له شده در آب به صورت دوش آب و یا قرار دادن سیر حبه شده در واژن عامل عفونت را در ناحیه واژن معدوم مى کند .3. قطره بینى سیر مستقیما ویروس هاى عامل سرماخوردگى و آنفولانزا را از بین مى برد .4.ترکیبات گوگردى سیر که جذب غذا شده باشد به صورت بلع یا ضماد و بعد از طریق ریه ها موجب قلع و قمع باکترى ها و ویروس هاى ریه و ناحیه برونش مى شود .
6.آب و یا روغن سیر که روى عفونت قارچى انگشتان پا مالیده مى شود، باکترى استافیلو کاس و سایر عفونت هاى جلدى را مستقیما از بین مى برد . دکتر هیرومیشى سومى یوشى و عده اى دیگر از دانشگاه تکزاس گفته اند:
چون سیر خام باعث سوختگى و آسیب به بافت ها و باکترى هاى مفید مى گردد، سیرخام به مقدار زیاد به عنوان آنتى بیوتیک نبایستى تجویز شود . تجویز سیر با دز زیاد براى مدت طولانى موجب کم خونى و آسیب به باکترى هاى مفید روده مى شوند (به فصل 13 اثرات جانبى سیر مراجعه شود( من شخصا مخالف هستم که مصرف سیر با دز پایین اثر آنتى بیوتیک کمترى از خوردن داروهاى زیاد که عوارض جانبى دارند، داشته باشد . در آزمایش هاى علمى به اثبات رسیده است که سیر طى قرن ها در معالجات بالینى انسان ها آنتى بیوتیک مؤ ثرى بوده است . امروزه نیز مصرف سیر ادامه دارد . همچنین بحث در مورد قضیه اثبات شده اى که فقط ترکیبات آلى سین سیر خاصیت ضد میکروبى دارد، در جریان است . آلى سین در مصرف زیاد سیر براى سلول ها مسمومیت زا و عامل سوختن پوست و یا اختلالاتى در شکم مى باشد .پژوهشگران دیگرى ترکیبات آنتى بیوتیکى متفاوتى از سیر از جمله : اجوئن، آلیل متیل تیو سولفینیت ، متیل الیل تیو سولفینیت و دى الیل ترى سولفید را با خاصیت آنتى بیوتیکى شناسایى کرده اند . در یک بررسى معلوم شد که اجوئن داراى خاصیت آنتى بیوتیکى قویترى از آلى سین مى باشد . به نظر نمى رسد که دیگر ترکیبات سیر همچون آلى سین خالص توان مسموم کردن داشته باشند. پژوهشى نیز به این نتیجه رسید که عصاره سیر که ضعیف تر از عصاره هاى صدمه رسان به بافت انسان هستند، هنوز در مقابله با موجودات میکروسکوپى مؤ ثرند .
قرآن هر روز تعجب دانشمندان را بر می انگیزد.اسلام پزشک بی داروست ولی کمتر کسی این را می پذیرد زیرا بر انسانهای قرن 21 این چنین القا شده است که نباید بدون آزمایش و تجربه چیزی را پذیرفت. در احکام بیشتر با این موضوع برخوردیم که که نباید مردان طلا بیاویزند محققان طی یک آزمایش متوجه شدند که این قضیه درست است و نباید مردان طلا بیاویزند زیرا طلا گلبول قرمز مردان را کم می کند بالعکس گلبول زنان را زیاد می کند .طی قرون جدید هر روز سخنان قرآن بررسی می شود و مردم به درستی آن پی می برند. |
مصاحبه با آقای محمد اسکندری
معلم صبور و با حوصله
- توضیح مختصری از خودتان و شرح حالتان را بیان کنید؟
تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و دیرستان را در شهر خلخال به اتمام رسانیده ام و از همان ابتدا با درس ریاضی احساس راحتی می کردم و دبیرستان را در رشته ریاضی سپری کرده ام و در همان ابتدا بچه های فامیل جهت رفع اشکال مرا ترجیح می دادند و از همان زمان حس معلمی در من وجود داشت که از ریاضی در ارومیه در کنکور قبول شدم و از همین دانشگاه بود که فارغ التحصیل شدم و الآن که در خدمت دانش آموزان هستم بسیار خوشحالم .
- در طی این دوره بهتین خاطره ای که دارید بیان کنید؟
در اوایل اردیبهشت بود که در مدرسه امام تدریس میکردم ، هوا بارانی بود و رعد وبرق می زد که یهو یک صدای گوشخراش رعد باعث شد همه دانش آموزان فرار کنند بنده هم بد جوری ترسیده بودم و کلی با دانش آموزان خندیدیم.
- تا به حال دانش آموزی بوده که در شما تاثیر گذار باشد و موجب شود او را تحسین کنید؟
مسلماً برخی دانش آموزان هستند که در تجربه سالهای تدریس تاثیر بسزایی در نحوه تدریس و برخورد در کلاس بیرون از کلاس حتی در افکارم داشتند دانش آموزان تجربی و ریاضی که بعد از توضیح من در پای تخته می آمدند و دوباره آن را توضیح می دادند بخصوص درباره کنجکاوی آنها برای حل مسائل بالای حد متوسط در شگفت بودم یادم می آید دانش آموزی در سال اول دبیرستان داشتم که از بنده معما می پرسید یا سوالهای بالای سطح دبیرستان می پرسید تا مرا مورد آزمایش قرار دهد اما احساس می کنم که در سالهای اخیر انگیزه دانش آموزان به ریاضی کمتر شده است شاید به این دلیل باشد که برخی از دانش آموزان نخواهند خود را اذیت کنند . به هر حال آرزوی بنده موفقیت دانش آموزان و وجود انگیزه برای تحصیل است.
- با هر دانش آموزی که درباره شما صحبت می شود معمولاً صبر و حوصله شما را تحسین می کند نظر خودتان در این باره چیست؟
دانش آموزان ما در سطحی قرار دارند که به آرامش و حمایت نیاز دارند همچنین دانش آموزان با یکدیگر متفاوت هستند برخی با توضیح مختصر همه چیز را یاد میگیرند اما برخی به دلیل ضعف پایه در درس ریاضی به توضیح جامع نیازمندند و به همین دلیل است که صبر وحوصله به خرج می دهم.
- دوست داشتید چه سوالی از شما می پرسیدیم ؟
سوالات خوب و جامعی طرح کردید ولی به نظر بنده یک سوال که انتظار دارم پرسیده شود این بود که «د وست دارید دانش آموزانتان دبیر ریاضی ، استاد دانشگاه یا رییس یک اداره شود» مطمئناً جواب آری بود زیرا که موجب به خود بالیدن معلم و خوشحالیش میشود .
و در آخر....
تشکر می نمایم از اینکه بنده را جهت مصاحبه انتخاب کردید وامیدوارم در تمامی زندگی سلامت وشاداب باشید و تحصیل علم وفضایل اخلاقی را از یاد نبرید که آب و نان غذای جسم آدمی است و علم و دانش و معرفت غذای روح آدمی است.
زندگینامه سامی یوسف : سامی یوسف (sami yusuf) متولد ماه جولای ۱۹۸۰ بوده و اصالتا اهل جموری آذربایجان است. اما او به همراه خانواده اش به انگلستان رفت و در آنجا نوجوانی و جوانی اش را سپری کرد. و ساکن لندن شد . او که از همان ابتدا به موسیقی علاقه داشت در ۱۸ سالگی به مدرسه موسیقی لندن Royal Academi of Music رفت و در آنجا با تحصیلات آکادمیک موسیقی آشنا شد. او تا کنون ۲ آلبوم روانه بازار کرده به نامهای : ( المعلم ) و ( مای امة ) و اولین کنسرت موسیقی اش را در مصر برپاکرد که بعد از استقبال وسیع از آن برنامه به کشورهای زیادی از جمله آلمان ترکیه هند و... برای اجرای برنامه دعوت شده ... او تا به حال با آمیختن موسیقی اصیل شرقی با نواهای کلاسیک غربی و اشعاری که اکثرا در وصف پیامبر اسلام و دین اسلام است مخاطبین بسیاری را جذب کرده و از ویژگی های دیگر کار های او این است که هم به زبان انگلیسی و هم عربی کارهایش را خوانده و اخیرا در آهنگ ( حسبی ربی ) اوج کارش را با ارائه به چهار زبان انگلیسی عربی ترکی و اردو نشان داده است |
سوالهای قرآنی برای همه
روش صحیح حفظ قرآن چیست؟
-------------------------
برای حفظ قرآن، لازم است به موارد ذیل توجه کنید:
1. گرفتن تصمیم جدی و باقی ماندن بر تصمیم.
2. داشتن جوابهای قانع کنندهای برای سؤالهای ذیل: چرا حفظ میکنم؟ فایدهاش چیست؟ قرآن چیست؟ سخن کیست؟ روی من چه اثراتی ممکن است داشته باشد؟ چقدر به قرآن علاقه دارم؟ چه چیزی از قرآن برای من مهمتر است؟ چه کتابی از این مهمتر است؟ و...
3. قرائت صحیح و روان قرآن؛ به طوری که در هیچ جای قرآن مشکل قرائت نداشته باشید.
4. استفاده از یک قرآن (مانند خط عثمانطه).
5. انس با صوت قرآن و گوش کردن به نوار ترتیل به ویژه قاریانی که صدای دلنشین دارند.
6. تقسیم اوقات (یکی برای حفظ و دیگری برای تکرار)، زمان حفظ ثابت باشد و بهتر است در مکانی آرام و اوایل صبح بعد از نماز صبح باشد ولی تکرار هر موقع باشد، مهم نیست.
7. انتخاب قسمتی از قرآن (یک صفحه، یا چند آیه) اول چندین مرتبه باید آن را خواند (از روی متن) و سپس از حفظ برای کسی قرائت کرد تا غلطهای احتمالی را بگوید.
8. خواندن آیه به آیه از حفظ.
9. انتخاب مکانی ثابت و داشتن حوصله.
10. هرگونه که حفظ میشود، به همان روش تکرار گردد.
11. در هنگام حفظ، زبان کار کند و صدا بیرون بیاید. شمرده شمرده و با تأنی خوانده شود.
12. هر روز اول محفوظات از حفظ خوانده شود؛ بعداً هفتهای یک بار و به مرور زمان ماهی یک بار، دوره شود و... اگر به این نحو حفظ گردد، فراموش نمیشود و قرآن خودش در سختیها یار و مددکار شخص خواهد بود.
منظور از مصحف حضرت علیعلیه السلام چیست؟ آیا با قرآنهای موجود تفاوت دارد؟
پس از رحلت رسول اکرمصلی الله علیه وآله، یاران و اصحاب آن حضرت، به جمعآوری آیات قرآن اقدام کردند. حضرت علیعلیه السلام - که از همه یاران پیامبرصلی الله علیه وآله به مواضع تنزیل و تأویل قرآن آگاهتر بود پیش از همه به این کار اقدام کرد و آیات قرآن را با ویژگیهای خاصی، در یک جا و کنار هم قرار داد و به مردم عرضه کرد؛ لکن به دلایلی مورد استقبال و پذیرش دستگاه
رسمی خلافت واقع نشد. امام علیعلیه السلام آن را به خانه بر گرداند و بنا بر روایتی فرمود: از این پس هرگز آن را نخواهید دید. آن مصحف پس از امامعلیه السلام، نزد فرزندان و امامان معصومعلیهم السلام باقی ماند.
گفتنی است قرآنها یا نسخههایی از قرآن - که منسوب به امام علی بن ابیطالب است و در بعضی از موزهها و کتابخانهها موجود است نمیتواند از نظر تاریخی و شواهد و قراین، متعلق به آن حضرت باشد.
ویژگیهای مصحف حضرت علیعلیه السلام
مصحف امام علیعلیه السلام، نسبت به دیگر مصحفها، از امتیازات فراوانی برخوردار بود؛ از جمله:
1. براساس ترتیب نزول، تنظیم شده بود
2. قرائت مصحف آن حضرت، مطابق با قرائت پیامبرصلی الله علیه وآله بود و اختلاف قرائت در آن راه نداشت.
3. مشتمل بر اسباب و مکان نزول آیات و نام اشخاصی بود که آیات در شأن آنان نازل گشته بود.
4. جوانب کلی و تأویل آیات - به گونهای که آیه، محدود و مخصوص به زمان یا مکان یا شخص خاصی تلقی نگردد در این مصحف روشن شده بود.
بنابراین مصحف امام علیعلیه السلام، قرآن دیگری یا مشتمل بر آیاتی غیر از آنچه در قرآنهای موجود است، نیست. تفاوت عمده آن در ترتیب و اشتمال بر توضیحات و اطلاعات جانبی (مانند شأن نزول و...) است که در فهم قرآن، تأثیر به سزایی دارد. خود آن حضرت نیز فرمود: «لقد جئتهم بالکتاب مشتملاً علی التنزیل والتأویل»«من قرآن را همراه با توضیحات مربوط به نزول و تأویل آن عرضه کردم».
و نیز فرمود: «آیهای بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل نشد، مگر آنکه بر من خوانده و املا فرمود و من آن را با خط خود نوشتم و نیز تفسیر و تأویل، ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه هر آیه را به من آموخت و مرا دعا فرمود تا خداوند فهم و حفظ آن را به من مرحمت فرماید. از آن روز تا به حال، هیچ آیهای را فراموش نکردهام و هیچ دانش و شناختی را که پیامبر (ص) به من آموخته و من آن را نوشتهام، از دست ندادهام»
چاه خون!
روزى پیغمبر (ص) با لشکریان خویش در محلى فرود آمد . آن حضرت، گروهى از همراهان خود را فرمود تا از چاهى آب برآورند .
مردى از لشکریان باز آمد و گفت: (( یا رسول الله!از چاه، آب سرخ بیرون مىآید!))
رسول (ص) فرمود: (( آن، آب سرخ نیست، خون است .))
گفتند: ((خون در چاه، از کجا آمده است؟ )) پیغمبر خدا (ص) فرمود: ((گویا على با این چاه، سخن گفته و اسرار خود را در آن ریخته است . ))
قطره قطره سیل گردد
مردى، چندین رمه گوسفند داشت . آنها را به چوپانى سپرده بود تا در بیابان بگرداند و شیر آنها را بدوشد. هر روز، شیر گوسفندان را نزد صاحب آنها مىآورد و او بر آن شیر، آب مىبست و به مردم مىفروخت . چوپان، چندین بار، صاحب گوسفندان را نصیحت داد که چنین مکن که این خیانت به مردم است . اما آن مرد، سخن شبان را به کار نمىبست و کار خود مىکرد.
روزى، گوسفندان در میان دو کوه، به چرا مشغول بودند و چوپان، بر بالاى کوه رفته، به آنها مىنگریست . ناگاه ابرى عظیم بر آمد و بارانى شدید، بارید. تا چوپان به خود بجنبد، سیلى تند و خروشان، راه افتاد و گوسفندان را با خود برد . چوپان، به شهر آمد و نزد صاحب گوسفندان رفت . مرد پرسید: چگونه است که امروز، براى ما شیر نیاوردهاى؟ چوپان گفت:اى خواجه!چندین بار تو را گفتم که آب بر شیر نریز و خیانت به مردم را روا مدار . اکنون آن آبها که بر شیرها مىریختى، جمع شدند و گوسفندانت را با خود بردند.
حلوا، به قیمت گزاف
خسته و رنجور، به مسجدى رسید . داخل شد . وضویى ساخت و دو رکعت نماز خواند. سپس به گوشهاى رفت تا قدرى بیاساید .اما سر و صداى بچهها، توجه او را به خود جلب کرد . چندین کودک از معلم خود، درس مىگرفتند و اکنون وقت استراحت آنها بود. بچهها، در گوشه و کنار مسجد، پراکنده شدند تا چیزى بخورند یا استراحتى بکنند.
دو کودک، در نزدیک شبلى، نشستند و هر یک سفره خود را گشود. یکى از آن دو کودک که لباسى نو و تمییز داشت و معلوم بود که از خانواده مرفهى است، در سفره خود نان و حلوا داشت . کودک دیگر که سر و وضع خوبى نداشت، با خود، جز یک تکه نان خشک نیاورده بود . کودک فقیر، نگاهى مظلومانه به سفره کودک منعم انداخت و دید که او با چه ولعى، نان و حلوا مىخورد . قدرى، مکث کرد؛ ولى بالاخره دل به دریا زد و گفت: نان من خشک است، آیا از آن حلوا، کمى به من هم مىدهى تا با این نان خشک، بخورم؟
- نه، نمىدهم.
- اما این نان خشک، بدون حلوا، از گلوى من پایین نمىرود!
- اگر از این حلوا به تو بدهم، سگ من مىشوى؟
- آرى، مىشوم.
- پس تو حالا سگ من هستى؟
- بله، هستم .
- پس چرا مثل سگها، صدا در نمىآورى؟
پسرک بیچاره، پارس مىکرد و حلوا مىگرفت و همین طور هر دو به کار خود ادامه دادند تا نان و حلوا تمام شد و هر دو رفتند که به درس استاد برسند.
شبلى در همه این مدت، مىنگریست و مىگریست . دوستانش که او را در گوشه مسجد یافته بودند، کنارش نشستند و از علت گریه او پرسیدند .شبلى گفت: ((ببینید که طمع چه بر سر مردم مىآورد!اگر این کودک فقیر، به همان نان خشک خود قناعت مىکرد و به حلواى دیگرى، طمع نمىبست، سگ دیگران نمىشد و خود را چنین خوار نمىکرد!))
سروده ای در وصف امام علی (ع)
اى امام صالحین و متقین |
شاه مردان یا امیرالمؤمنین |
مرحبا اى صفدر بدر و حنین |
بهترین سرمشق عباس و حسین |
ناله ات لرزانده چاه و ماه را |
تربیت کردى تو ثارالله را |
اى على تنهاترین مرد زمین |
حافظ قرآن و پشتیبان دین |
یا على نروى به چشمانم بزند |
ذوالفقار عشق برجانم بزن |
لرزه افکندى به پشت دشمنان |
خاصه در صفین و جنگ نهروان |
خصم تو بودند قوم ظالمین |
ناکثین و قاسطین و مارقین |
آه مولا اى زلال عاطفه |
عروة الوثقاى صدها طایفه |
این جهان مدهوش عشق حیدر است |
مرتضى ساقى حوض کوثر است |
خاطرهای از زبان استاد شهریار
هر پانزده روز یکبار در خانه مرحوم استاد ملک الشعرا بهار، محفلی برگزار میشد که شاعران بزرگی در آن شرکت میکردند. در یکی از محافل، استاد بهار، از شعرا خواستند تا شعر معروف حبیب یغمایی، شاعر دوره قاجار را استقبال کنند. شعر با این بیت شروع میشد:
تبـه کردم جـوانـی تا کنـم خـوش زندگانی را
چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را
تا پانزده روز هرچه کردم، یک کلمه نتوانستم بنویسم. این حالت گاه گداری به من دست میداد. آخرین روز نزدیکیهای صبح، پس از به جا آوردن نماز، حالت عجیبی به من دست داد. چشمه طبعم چنان جوشان و خروشان شد که در عرض چند دقیقه شعر را ساختم که وصف حالم بود.
عصر همان روز بعد از این که چند نفر از شعرای نام آور اشعارشان را خواندند، نوبت به من رسید. خواندم، تحسین و تمجید ملک و حاضران بلند شد. گفتند که خیلی دلنشین و مؤثر و روان است. این غزل آن روزها بسیار معروف شد:
جوانـی شمـع ره کـردم که جـویـم زندگانی را
نجسـتـم زنـدگانـی را و گـم کـردم جـوانـی را
کـنـون بـا بـار پـیــری آرزومـنــدم که بــرگــردم
بــه دنـبـال جــوانــی کــوره راه زنــدگـانــی را
به یـاد یـار دیـریـن، کـاروان گـم کـرده را مـانـم
که شـب در خـواب بینـد همـرهان کـاروانی را
بهـاری بود و ما را هـم شبابـی و شکر خوابی
چه غفلت داشتیم ای گل، شبیخون خزانیرا
چه بیداری تلخی بود از خواب خـوش مستـی
که در کامـم به زهـر آلود شهـد شـادمانـی را
سـخـن با مـن نمـیگویـی الا ای همـزبان دل
خـدا را بـا کـه گـویـم شکـوه بـی همزبانـی را
نسیـم زلـف جانان کو که چون برگ خزان دیده
به پای سـرو خود دارم هـوای جـانفـشـانـی را
به چشـم آسـمانـی گردشـی داری بلای جان
خـدا را بـر مـگــردان ایــن بــلای آسـمـانــی را
نمـیـری شهـریار از شعـر شیـریـن روان گفـتـن
کـه از آب بـقـا جــویــنــد عــمــر جــاودانــی را
«نقل از کتاب در خلوت شهریار»
من حتی از اولین واژه ها به تو نیازمندم... تویی که همه از تو اند و مثل هیچ کس نیستی... من از آن موقع که به خودم نگاه کردم و جز تو چیزی را ندیدم، به طلب رسیدم. من از آن لحظه که در هفت آسمانت،تو را لبیک گفتم ، به نیاز رسیدم. من از آن بی زمانی ازلی ، که ((قالوا بلی)) را خاطره کردی، به نگاهت محتاج شدم. حال روزهاست که از هبوط نخستم می گذرد... حال ثانیه ها و دقیقه های بیشماری ، گذرشان را بر جان ترک خورده ام ، تلنگر می زنند... حالا سال هاست که تو مدام می گویی : بین من و تو فاصله ای نیست ... و من سراسر می گویم: بین من و تو فرسنگ ها حجم دوریست... کاش بلد بودم، نازت را بکشم... کاش بلد بودم به دنبال نگاهت ، تا آخرین نفس ، بدوم... کاش...!
ای ســرو ناز که مـی روی به نــــاز عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل ببریــده انـد بر قـد ســـروت قبـای نـاز |
از کوچه های قرار که می گذریم گذری بر بیراهه نزدیم تا یک بار هم راه را در بیراهه بجوییم باید در مهتاب شبها که کوچه ها آرام است چشم بست و دل به دریا زد .
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
در سرزمین ضرب المثلها و حدیث های جاوید
خوبه گاهی برای اینکه خودمونو نشون دهیم حرفهای قلمبه سلمبه بزنیم مثلا همش ضرب المثل بگیم نه......بابا شوخی کردم هر سخن جایی و هر نکته مکانی ....ا بازم حرف گنده زدم.
یک دست صدا ندارد
با یک گل بهار نمیآید
نرود میخ آهنی در سنگ
هنر نزد ایرانیان است و بس
ترک عادت موجب مرض است
هرکسی را بهر کاری ساختند
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است
خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو
اصل بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است
اگر شریک خوب بود، خدا برای خودش درست میکرد
حدیث هایی که همواره در جانمان باقی خواهند ماند
. رنگ ها محو می شوند، معبدها فرو می ریزند، امپراطوری ها سقوط می کنند، ولی واژه های خردمندانه جاودانه هستند.
ادورد تورندایک
|
مراقب افکارت باش..!
مراقب افکارت باش که گفتارت میشود، مراقب گفتارت باش که رفتارت میشود، مراقب رفتارت باش که عادتت میشود، مراقب عادتت باش که شخصیتت میشود، مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت میشود. امام علی (ع)
|
امام زمان در ادیان
شریران منقطع خواهند شد و امام منتظران خداوند وارث زمین خواهد بود.
خداوند خطاب یه انسان
خدای بزرگ می فرماید:
ای فرزند آدم!
ملائکه من شب و روز مواظب تو هستند، آنچه را می گویی و انجام می دهی، کم یا زیاد، همه را می نویسند. آسمان بر آنچه از تو دیده شهادت می دهد و زمین بر آنچه روی آن انجام داده ای گواهی می دهد. خورشید و ماه و ستارگان بر آنچه می گویی و عمل می کنی شهادت خواهند داد. خود نیز بر قلب و اعمال مخفی تو آگاهم پس از خودت غافل مباش!
....زندگی شاید
افروختن سیگاری باشد،در فاصله رخوتناک دو هماغوشی
یا نگاه گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر برمی دارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می گوید:صبح بخیر.
(فروغ فرخ زاد؛تولدی دیگر)
مصاحبه با خانم لاله....... - خودتون رو معرفی کرده و شرح حال خود را مختصراً بیان کنید؟ لاله هستم دانش آموز سال .... دبیرستان که در سال 70 متولد شدم و از همان ابتدا در ....زندگی می کنم و دوران ابتدایی خود را نیز در همان منطقه تمام کردم. در باره سوابق موفقیت های خود توضیح دهید؟ بنده به طور کلی 5 سال عضو شورا ، 3 سال عضو شورای منطقه و 2 سال رییس شورا ، 2 سال عضو فرزانگان ،3 سال عضو شورای انجمن اسلامی و فعلاً رییس انجمن مدرسه و رییس انجمن منطقه و عضو شورای انجمن استان و 4 سال عضو برگزیده مسابقات قرآنی ،هنری و... و شاگرد ممتاز در هر سال هدف شما از درس خواندن و از کسب این همه موفقیت و سوابق چه بود؟ هدف از درس خواندن خدمت به جامعه و بالا بردن سطح آگاهی خودم است چنان که امامان نیز بر دانش اندوزی اشاره وتاکید داشتند و نیز برای من زندگی چیزی القا نموده است وآن این است که من مال خود نیستم و در هر محیط و در هر شرایط سخت باشم باید به کمک دیگران نیز برسم و این موضوع را سرلوحه در زندگی قرارداده ام .بنابراین لازمه این امر پیشرفت وترقی وموفقیت همه جانبه برای کمک همه جانبه است. آیا در زندگی خود یکباره متحول شده اید ؟ بلی ما انسانها دایماً در تحول هستیم و هرگاه آدم عادات بد خود را رها کند یا هدفی را سرلوحه قرار داد باید تا آخر دنباله رو آن باشد.تازه ترین تحولی که داشتم خارج شدن از حالات مطلق علم و مذهب و سیاست و...است و دیدگاه تازه نسبت به این موضوع ها پیدا کرده ام . و در آخر... از والدین ، معلمین ، مدیر ، معاون عزیز خانم وثوقی که مرا به جرگه موفقان موصول کرد تشکر مینمایم اما از همه مسولان میخواهم کم کاری نکنند و آرزو مینمایم آموزش و پرورش کشور به نام اینکه پرورش هم بر خود دارند و همچنین برخی دانش آموزان از جان برای فعالیتهای پرورشی مایه می گذارند درصدی برای کنکور جدا کرده باشند زیرا مدرسه را همیاری می کنند تا به هدف اصلی خود برسد.
سلام به دوست عزیز
وبلاگ پر محتوایی داری
برای افزایش بازدید سایت یا وبلاگتان در لینک باکس ما عضو شوید
ما فعلآ با همه تبادل لینک میکنیم
مامیتوانیم بازدید سایت شما را ۵-۶ برابر کنیم.
این فرست را ازدست ندهید.
به ما سربزنید
ممنون باشه