بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان عزیزتر از جانم
عشق است که ما را پای شهریار می نشاند
دل است حدیث شهریار می شود
غم است دل من نی مولانا میزند
حیدر بابایا سلام
حیدر بابا ایلدیرملار شاخاندا
سئللر ، سولار شاقیلدییب اخاندا
قیزلار اونا صف باغلیب باخاندا
سلام اولسون شوکتوزه ، ائلوزه
منیم ده بیر ادیم گلسین دیلیزه
حیدر بابا کهلیک لرین اوچاندا
کول دیبینن دوشان قالخئب قاچاندا
باغچالارین چیچکلرین اچاندا
بیزدن ده ممکون اولسا یاد ائله
اچیلمایان اورکلری شاد ائله
حیدر بابا گون دالووی داغلاسین
اوزون گولسون بولاغلارین اغلاسین
اوشاغلارین بیر دسته گول باغلاسین
یئل گلنده وئر گتیرسین بویانا
بلکه منیم یاتمیش بختیم اویانا
حیدر بابا گرچه از تو دورم اما شهریار دلم را پیش تو اورده است.
نمی دانم کجایی اما عاشقتم قیافه ات را ندیدم ولی واسه تو تو فکرم
یک ظاهر ساختم حیدر بابا می خواهم مرا بغل کنی شاید شهریار
اشنای غریب را شناخت .....
زیر باران باید رفت چترها را بست و زیر باران رفت ..............
سهراب می گوید اب را گل نکنیم اما خبر ندارد که باران اب را گل
میکند یا اصلا باران فرض کنیم اب را گل نمی کند اما چه طوری
حرف شاعر دیگر را زمین بیاندازیم زیر باران باید رفت .........
اگر به حرف شاعر گوش کنیم اب باران که زلال است را گل میکنیم
زیر باران رفتم کلا اب شدم اما هیچ وقت زیبایی ان را فراموش
نمی کنم از انسانها بدم می اید زیر باران گرم می روند خود را
زیر ان لطیف می دانند اما هیچ وقت زیر باران سرد نمی روند
چون اولش سخت است اما بعدا احساس شجاعت می کنیم زیرا هر
کس سختی را دوست ندارد....اما من چنین نیستم ...........
باران می بارد از پنجره داخل می زند.....در این موقع نباید انتظار
داشته باشیم کسی خانه بیاید چون خود بیرون نمی رویم چگونه
انتظار داشته باشیم مهمان عزیز بیاید خانه در حالی که ما زیر باران
نمی رویم زیر باران باید رفت به هر قیمتی که شده تا بلکه دیگری
امد......و ما را از دلتنگی نجات داد .................................
زیر باران باید رفت با سهراب مخالفم که اب را گل نکنیم زیرا تا اب
را گل نکنیم کسی نمی داند کسی وجود دارد......................
صحفه تشکر از عزیزان
تشکر همیشه زیباست ، اما بعضی از ما نمی توانیم گاه تشکر کنیم یادمان میرود که جواب محبت انها را خالی نگذاریم
خدا وند این همه نعمت داده و ما این همه ناسپاسیم ولی امروز تصمیم گرفتم تنها شکرگذار خدا باشم ......
پدر عزیزتر از جانم دوستت دارم ومادر خوبم شما و پدرم دو بال ترقی من هستید بی دریغ جواب محبتهایتان را خواهم داد.
خواهران وبرادرانم ،خواهرزاده ها ی گلم رضا، علی و محدثه که شیرینی زندگی خانواده های ما هستید،دلم برایتان تنگ شده..
واما مهمتر از همه ، خانم عادلی مدیر سابق مدرسه فضیلت که مرا در نیکویی غرق ساختید فراموشتان نمی کنم وخوبیهایتان را در حقم حلال کنید
خانم وثوقی ،خانم رستمی وخانم صحرایی دوستتان دارم...........
دوستان عزیزم سهیلا ، زمینه ،آرزو ،زیباو الهام جان وجود شما برای من ارامش است........ولطف
در باره خودم و خصلتم
من در مغان و در روستای اطراف شهر جعفراباد زندگی می کنم و نقاش ، نویسنده ادبی و علمی و شاعرم .
من خاین و نامرد نیستم زیرا دوست دارم هر کس به انچه لایق است برسد وخودم اگر لایق بودم به ان برسم درس خواندن در مطالعه و حفظ ان نیست بلکه در این است که به سخنان معلم خوب گوش کنی و سوالهایی که می پرسند را خوب جواب دهی روش من این است شاید موفقیتم به همین دلیل است زیرا زمان مطالعه من کمتر از هر کسی است حتی کمتر از شاگرد اخر و من در حفظیات ضعیفم ولی ان را دوست دارم برای همین تا چیزی را درک نکنم حفظ نمی کنم دست خودمم هم نیست .
بعضی ها فکر می کنند من به درس نگاه می کنم و فقط برای تضعیف روحیاتشان می گویم نگاه نکردم در حالی که چنین نیست من تا زور بالای سرم نباشد به درس نگاه نمی کنم اما اگر واقعا یسادگیری ان را لازم بدانم از اول تا اخر کتاب را می خوانم
زمان مطالعه من در شب از ساعت 12 به بعد اغاز می شود و ان در حد تفهیم است نه برای حفظ من اگر درس را در کلاس مرور نکنم هیچ چیز یادم نماید .......
من به درس تاریخ علاقه فراوانی دارم مخصوصا به تاریخ کشوری چون مصر و یونان علاقه فراوانی دارم به طوری که تصمیم دارم در اینده به این در کشور سفر داشته باشم .
همچنین مطالعه در مورد انسانهایی که تمدن ما انسانها را ندیده اند وبه شکل انسانهای اولیه زندگی می کنند .
به جغرافی جمعیت شناسی کشورها، ادبیات کشورمان علاقه دارم وبه وجود شاعرانی چون سعدی ،حضرت حافظ ومولوی و ... افتخار می کنم ما مدنیت خود را مدیون شاعران ونویسندگان وسایر افراد که ما انسانها را با دلایل علمی منطقی و عرفانی ما را به جرعه انسانهای متمدن رساندند .
به عربی و دینی و همچنین به زبانهای خارجی به مثابه یکی از مهمات در زندگی اجتماعی می نگرم